متن محمدی البرزی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محمدی البرزی
« فن بیان»
بیا از خانه بیرون مهربانم
کمی صحبت بکن شیرین زبانم
تنم لرزید حرفم شد فراموش
تو را دیدم چه شد، فن بیانم
✍️ محمدی البرزی «بداهه»
دو شنبه 18 مرداد 400
«کوچه باغ»
دلم درگیر چشمان ملوست
منو عقدم بکن باشم عروست
بیا رد کن منو از کوچه باغت
می ترسم از نوک تیز خروست
✍️ محمدی البرزی
یک شنبه 17 مرداد 400
«پشیمان»
دلی دارم شده محتاج درمان
رسیده آخره یک خط پایان
خجالت میکشم این را بگویم
پشیمانم، پشیمانم، پشیمان
✍️ محمدی البرزی «بداهه»
یک شنبه 17 مرداد 400
«یا هو»
تمام عمر تنها وصل یک مو
دقایق می رود تا ساعت او
نمی بیند کسی مرگ خودش را
نمی گویدکسی یا حق و یا هو
✍️ محمدی البرزی «بداهه»
دوشنبه 18 مرداد 400
«قضاوت»
گروهی کارشان تنها قضاوت
خرابت می کنند آسون و راحت
به اسم دوستی، دستت فشارند
ولی پشت سرت غیبت، خیانت
✍️ محمدی البرزی «بداهه»
یک شنبه 17 مرداد 400
«لبخند ژکوند»
نگاهت تیز و راز آلود و تند است
جواب نامه هایم، دیر و کند است
نشد کشفت کنم، ای معدن عشق
که رویت طرح لبخند ژکوند است
✍️ محمدی البرزی «بداهه»
دوشنبه 18 مرداد 400
«بت روی تو»
امشب برای چشم تو یک کار دیگر می کنم
از صورت زیبای تو، نقشی مصور می کنم
لبخند شیرینی بزن، تصویر تو بهتر شود
فرهادم و با تیشه ام سنگی چو پیکر می کنم
دل می تراشد سنگ تو، از بهترین سنگ ها
امشب تمام قامتت، از...
« سایه ی من »
پنجه در پنجه ی او افکندم
سایه ام بود ولی بازیگوش
گاه او گرگ پلیدی میشد
من کنار تن او چون خرگوش
راه می رفت چو مردی با من
همه جا فکر من و با من بود
مشت بر صورت او کوبیدم
دست من زخمی...
«نقطه ی جوش»
دل تو سنگ نازنین اما،
نقطه جوشت چقدر پایین بود
شیک پوش و قشنگ می گشتی
دلت اما همیشه مسکین بود
با کلامی به جوش می آمد
صورتت سرخ همچنان آهن
کاش شیرین و مهربان بودی
در تمام دقیقه ها با من
کشوری اهل جنگ و خون...
« بی وفا»
نمی خواهم گلستان و شکوه چشمه سارت را
برو هر جا که می خواهی، ببر با خود بهارت را
دلم خون شد ز دست تو، ز جام می پرست تو
از این بُستان ببر با خود، درختان انارت را
نه میل آهویی دارم، نه در بندت گرفتارم...
«بردار پای خود را»
از عشق نا امیدم، بردار پای خود را
کی طعم آن چشیدم، بردار پای خود!!
کردی چه صورتم را، در زیر پا لگد کوب
از صورت سپیدم، بردار پای خود را
هرگز نبوده یوسف، در خانه ی زلیخا
خود جامه را دریدم، بردار پای خود را...