خنکای دم صبح عشق تو به یادم آرد تن تبدار تورا از شهر خیالم بیرون میکشم شهردلتنگی من دین و مذهب که ندارد سرسودا دارم با خیال خام خویش موج دیوانگیم بذر طغیان می گیرد و می افشاند در جالیز ذهن عقل نیز مترسک میشود پرپرواز می گیرد و دل...