متن حسرت عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت عشق
پشت چراغ قرمز
صبح و زندگی ایستاده ام
پلکی بر هم بزن
چشم باز کن
بتاب به زندگی ام
تا تو نباشی این چراغ لعنتی سبز نمی شود .
غرق زیباییِ چشمان سیاهش شـבہ قلبم.
تــــو شیرین ترین...
قسمت این בاستان تلخی.
او گفت: «عشق، مرز نمیشناسد.»
اما هیچوقت نگفت که نبودنش، مرزی میسازد تا همیشه.
من نباشم چـہ کسـے، ناز کشـב ناز تو را.
چـہ کسـے بوسـہ زنـב آن لب شیرین تو را.
من نباشم چـہ کسـے غرق نگاہ تو شوב.
چـہ کسـے سخت بغل گیرב، آغوش تو را.
عطر حضورت تمام گل های باغ را مست می کند
خوشا به حالم که دائم الخمر توام .....
نتپد کنار کسی آن قلب که ازعشق توضربان گرفت،
آرام نگیردکنار کسی آن تن که ازنفس توجان گرفت!
در غـروب عشقت به غـم نشستم،
در طلــوع خیالت از جان گسستم!
به اندازه ی زیبایی پاییز برایت دلتنگم
چشمانت شکست غرور را در دلِ سنگم
روز و شب و لحظه های من همه سیاه است
بسکه دیروز و امروز و فردا هم برایت دلتنگم
بیا و زِ چشمانم بخوان حجم این عشق را
بیا که جان به لب رسید بخدا برایت...
تپش قلب،
در دلِ این لحظاتِ بیپایان،
یادِ تو را با هر ضربهاش
در دلِ شب فریاد میکند.
صدای در که در دوردستها
در خاموشی میپیچد،
آوای آن آخرین لحظه است
که نمیخواهد بپذیرد
که عشق به پایان رسید.
و من
تنها ماندهام با این غم
که عشق نبودنت را
در هر نفسی حس می کنم
این همه از عشق سخن و گفتم و آخر کارم به کجا رسید
جز آه و حسرت چه رسید به من
فقط خندیدی و گذشتی از کنارم
یک بار نپرسیدی حال خرابم را
این عادی است
ما سوختگان در راه عشقیم و جز عشق راهی نمانده است
ای عاشق دیوانه...
عشقت در دل من
همچو موج های دریا
طوفانی ست
یادت همیشه روشن است
مثل فانوس در دل شب
"عشقم تو در آغوشی دیگری هستی،ولی عشق تو همچنان در دل من میسوزد، مانند شعلهای که هیچگاه خاموش نمیشود."
عشق بی پایانت در دلم قیامت کرد، اما تنهای در دلم باقی ماند،
چون هیچ کس جز تو در آن نبود💔💔💔
عشقم چشمان تو بهشت گم شده ایست که هرروز بدنبال آن هستم💔
چشمان من اسرار و نگاهت پی انکار
بین منو تو فرسنگ فرسنگ دیوار
دل دل نکنم مطلب دل ندارد انکار
اشعار تو خواندم و شدم عاشق بیمار
بوسه باران میکنم هر شب در آغوش خیالم.
لبهای مست او را...
زیباست طلوعش
عشق را می گویم
ولی تا غروبش چه باشد
در بطن بطن قلب من
درخششی اگر باقی مانده
آن،
چراغ عشق توست!
روشناییاش هم تنها تویی...
در جهان قلب تو نیز
آنچه از روشنایی قلبت
بیگانه و گم و فراریست،
منم، من!
زیرا دیرگاهیست
که دیگر نگاهی به عشق من نداری...
با خیالش..،
تا صبح سحر بیدارم.
قسمت نشد قسمت شود قسمت ما آغوش او