متن حسرت عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت عشق
عشق آنست که با سکوت پس زندو
با نگاهش ب آغوش کشد
ب آغوش بکش این من دیوانه را..
آ ی عشق،
دور از منی،
و کف دستم از عطر نارنج تو پر است....
میِکشد هر شب مرا چشمان تو...
تا به سر حد جنون...
نسل ما نسل همان عاشق دل سوخته ایست...
که دلش خواست به معشوق رسد، اما نشد...
بیچاره دل عاشق و دیوانه ی ما...
دلخوش به نگاه کسی هست که نیست...
به گمانم جان دادن هم کم است...
در پی یک لحظه بوسیدن تو...
اگرچه ایینه ها راغریب میدانی
وطرز نگاهت بوی فاصله میدهد..!
اگرچه دردعشق را نمیفهمی
وسیب سرخ
برایت بیمعناست.. !
باز همه نگاهم به توست...!
چقدر برای چشمانم
شاعران شعر گفتند
فقط تو خوب
جای زخم هایم را
سطر به سطر سرودی
مرهم هایت را بردار
برویم یک جای دنج
زیر آفتابی که نیست
تا در سکوت مطلق مهتاب
طبق طبق
عاشقانه های جاری نشده
بر قلم را
تحفه قلبت دهم
فقط آهسته سر بر...
در دل شب، سایهٔ سرشار میسازد مرا
سکوتش، سرمهٔ اسرار میسازد مرا
چون نسیم نرم، نازکخواب گیسو را نواز
نغمهاش، نوشی به ناهار میسازد مرا
در غم دوری چو دودی در دل آتش نهان
عشق او، آتش به اخگر میسازد مرا
در غبار گمشده، گویی که گردابی شدم
گردش گردون،...
او چه میدانست معنی دوست داشتن را
که زهر نیشش هم بر جان و دلم حکم نوش را دارد بر دل و جانم …
معشوقه چو آفتاب تابان گردد
عاشق به مثال ذره گردان گردد
چون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد
نگاهت به من شوق زندگی میبخشید...
اما لبهایت صد هزار مرتبه مرا میکشد...
من چشم ندارم که ببینم...
چشم یارم به چشم دگری گرم شود...
نمیدانم چه رازیست...
در میان قلب من با چشم تو...
قلب من میمیرد،
وقتی چشم تو به چشم دگری می افتد...
میروی ، چون زلزله خانه خرابم میکنی
مثل شمع بزم غم هر لحظه آبم میکنی
ای دهانت خمره و لبهای من جام شراب
با خودم گفتم مرا غرق شرابم میکنی
در خیالم بود در مهمانی آغوش خود
روی دستانت شبی آرام خوابم میکنی
مانده ام درحسرت گرمای احساست چرا
باز،هم...
حرام باشد اگر غیر از لبان تو...
به فکر بوسه و مستی ز لبهای دگر باشم...