پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آرزو دارم که مرگ ام را ببینیمبر مزارم دسته های گل بچینیمآرزو دارم ببینم پر گشودمشعر آخر را همین امشب سرودمجای اینکه زندگی را غم بگیردآرزو دارم عجل جان ام بگیردخط تاریکی کشیدی بر جهانمعاشقم کردی و رفتی از کنارمجای اینکه عاشق زارم تو باشیآرزویم گشته هرگز تو نباشیهر کجایی راه خوشبختی بیابیراحت و بی دغدغه هر شب بخوابیبعد از این با عاشقت باش هر که هستدیدن خوشبختی ات ما را بس است...