پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
درمان و درد من که بدست حبیب شداینگونه شد که قاتل من خود طبیب شدرویای من اگرچه بدون تو مبهم استفکری بکن که سائل تو بی شکیب شدازگونه های تو دل من در هوس بماندبدبختی ام ببین که چگونه زسیب شدلطف فراق توست که در شهر بی صداقلبم چوقلب لیلی و مجنون غریب شدبس از شراب روی تو مستم که گاه گاهفکرم میان گیسوی تو برصلیب شدمحمد مهدی آذرمی...
دیوانه وصلماز باده چون لعل بده جام و شرابمارچند که دیوانه و سرمست و خرابمدور از بر تو در بر آتش به چه حالمچون شمع که میسوزم و هم سینه کبابمشاید که نداند کسی از حال پریشماز درد فراق تو که من سخت عذابمگاه سوزد و گه غرق نگاه تو شود دلپروانه ی شمع تو و بر آتش و آبمدر بحر فراق تو شنا ساده نباشدهجران تو امواج و دران من چو حبابمبیتو چه کند دیده و دل گر نه بنالداز وصل بکن شاد که من غرق سرابم«من» که زشب تا به سحر خو...
آغاز سال نو، من و داغ فراق توعید است یا عزاست؟ چه می خواستم چه شد ...