پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خدایا! سالی دیگر به پایان رسید و پا به سال جدید گذاشتیم. " ننه سرما" با تنِ بیمار به دیدار بهار آمد تا بوی غم را با طعم نوروز و سنبل و هفت سین عوض کند. اگرچه خنده های کودکانه را در خیابانها ندیدیم، اگرچه بانگ " حاجی فیروز" را در کوچه ها نشنیدیم، اگرچه انتظار دانش آموز را در روزهای اسفند نخواندیم، اما زندگی را زیباتر از گذشته یافتیم چراکه به ارزش والای" عمر عزیز" پی بردیم و با خیام خواندیم:امروز تو را دسترس فردا ن...
چه اسفندی!چه اسفند غم انگیز و جنون آمیز و محزونی!نه بوی گُلنه شاخ و نغمه ی بلبلنه نوروزینه رقص حاجی فیروزینه ماهی قرمز و شمع دل افروزینه شوق سبزه های گندم و شیرینی مردمنه قیل و قال دوره گرد و نه میلی به جام و خُمنه تشویشینه بلوایینه از خانه تکانیهای مادر شور و غوغایینه آجیلینه اسپندینه کیف و کفش و دامانی.چه اسفندی؟چه نوروزی؟چه درد خانمانسوزی!تب و ترسِ کرونا در میان جان مردم ریختغمی انگیختکه هرگز پیرِ ما...