شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
امشب به بالا ترین نقطه ی این شهر میرومدور از شلو غی و هیاهودر گوش بالن ارزو هااز تو میگوییمخدا کند کهراه خانه ات را بلد باشد......
اسمش را هرچه میخواهی بگذارخودخواهی ،حسادت وحتی تعصباما نفسم می گیرد اگربه هر کسی جز من کهصدایت میکندبگویی :جانم...
بعضی مردها `دوستت دارم ` هایشان را به زبان نمی آورندنه اینکه بلد نباشندنه اینکه غرورشان اجازه ندهدآنها ارزش `دوستت دارم ` هایشان را فراتر از گفتن میدانند...تنهایک یا دوبار این جمله را از آنها می شنویدبعداز ان `دوستت دارم `هایشان رادروقتهایی که برایت میگذارنددر`مواظب خودت `باش هایشاندرلذت نگاه کردنت...پنهان میکنند!!!`دوستت دارم ` این آدم ها واقعی است......
هر شب...در گوشه ای از این شهرآدم هایی، بخاطر پا گذاشتنبر مینِ خاطراتجان می دهند!.....