سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ز رفتن تو من از عمر بی نصیب شدمسفر تو کردی و من در جهان غریب شدم...
نیست امروز شکست دلم از چشم پرآبدایم این خانه خرابست ازین خانه خراب...
تو با من آن چه نکردی غمِ فراقِ تو کرد......
دوستم با تو به حدى که زِ حد ، بیرون است......
زین گونه مرا خوار که دارد که تو دارى؟...
عشق چون کهنه شودمحو نگردد به فراق...