من آنجا نیستم
رها کن سنگِ گوشهی گورستان را!
من آنجا نیستم!
.
وقتی باران میبارد
دستت را بر شیشههای خیسِ پنجره بگذار
.
تا گونههای مرا
نوازش کرده باشی! .
این دستهای همیشه شوخِ من است
.
که هنگامِ بازگشتنت به خانه در غروبهای پاییزی
.
موهایت را
به...