یکشنبه , ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
در حسرت دیدار تو آواره ترینمهر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست...
یک نفس مانده زمستان که به منزل برسد آخرین جمعه ی پاییز تو را کم دارم......
آخرین منزل ما کوچهی سرگردانی استدربهدر، در پی گم کردن مقصد رفتیم ....
ما در هیچ سرزمینی زندگی نمی کنیمما حتی بر کره ی زمین هم زندگی نمی کنیممنزل حقیقی ما / قلب کسانی است که دوستشان داریم....
آمدی قصه ببافی که موجه بروی...در نزن ! رفته ام از خویش کسی منزل نیست......