شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
باران می آمدمردمان در خوابِ خانهاز آبِ رفته به جوی ... سخن می گفتند،همهمه ی یک عده آدمی در کوچه نمی گذاشتلالاییِ آرامِ آسمان را آسوده بشنوم ... اصلا بگذار این ترانههمین حوالیِ بوسه تمام شود!من خسته اممی خواهم به عطرِ تشنه ی گیسو و گریه نزدیکتر شوم،کاری اگر نداری ... برو!ورنه نزدیکتر بیامی خواهم ببوسمت.به خدا من خسته امخیلی دلم می خواهد از اینجابه جانب آن رهاییِ آرامِ بی دردسر برگردم،آیا تو قول می دهیدوباره من از شو...