پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پنجشنبه استو عطر خواستنتدوباره گیج می کند ثانیه های بیقرار را ....تو کجای جهان منیای نزدیک ترین دور !که من سالهاستپنجشنبه را به انتظار نشسته امو سهم چشمانم همیشه بی خبریست....
دوری رابا چه زبانی می توان ترجمه کردوقتی فاصله من با تو تنها یک آغوش استتو را نمی دانماما من با خیالت شب را روز می کنمروز را شب ...و آغوشت دنج ترین جای جهان من استای نزدیک ترین دور ..........