روی سخنم با توست چگونه دلت آمد و گفتی بروی بی من من اگربودم نیرنگ میزدم برحضرت عزرائیل سرش گرم میکردم با همان ترفند حوایی خویش خرده مگیر برمن که این هم خیال خام دل تنهای من است