متن جدایی تلخ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جدایی تلخ
بمان نرو،
که رفتنت مرگیست فجیح، میان دل ما.
از این میخانه ها دل می کنم، بی هیچ تردیدی
برای عاشقِ تنها، شرابِ خانگی بهتر
وقت رفتن چشم تو بوسیدم و گفتم بمان،
اما نماندی.
چو شمع سوخته هستم ولی اسیر نگاهت
تو بیخبر از دل من ، من آشنای تباهت
تو خنده میزنی آرام و من خراب و پریشان
یکی به فکر جدایی یکی نشسته به راهت
به شب پناه سپردم که ماه روی تو بینم
ولی چون ابر جدایی گرفته راه ، نبینم...
╰⊱♥⊱╮ღ꧁ گر گـ؋ـتمت نیست مرامے בر ؋ـلک
چوט چرخ ؋ـلک این گونـہ است
ـ؋ـرهاב بـہ عشق یار آمـב و
بے یار ر؋ـت از این ؋ـلک
داشتیم تدارک سفر میدیدیم، سالها میشد که حال و هوای عید مثل بچگیا نشده بود ولی امسال واسم عجیب بود، تو همین حال هوا بودم قهوه تعارف کردم کمی اصرار زیادی و دستم به فنجان خورد و ریخت روی لباسش، از من پرسید تو ریختی؟ خیلی عصبانی بود ترسیدم نا...
به خاطر م هست روزی را که حوصله خشمت تنگ شد و به من گفتی رهایم کن دیگر
و درمیان نفسهای مردمان شهر گم شدی
میدانستم مجنون دلت ردم را میگیرد
و دیدم روزی را که درشلوغی شهر،چشمانت به دنبال من می گشت
ولی من خودم را به خیابان هراس...
بعد تو با رفتنت، دنیا دگر دنیا نشد...
چشم خیس من دگر، با رفتنت بینا نشد...
بعد تو بسیار بودن، که خواستن جای تو...
جای تو باشند اما، این دلم راضی نشد...