متن جدایی تلخ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جدایی تلخ
رفت بی آنکه بداند.
چشمانش در دلم جا مانده.
"من هیچ وقت آدم رفتن نبود!
اما در چمدانی که تو برایم بستی؛
بهانه ای برای ماندن نبود...
کشیدی بینمان دیوار سنگی
نکردی لحظه ای حتا درنگی
نشان کردی مرا با تیر مژگان
ولی کُشتی مرا با تیر جنگی.
خداحافظ؛ تو ای یاری؛ که از دردم، خبر داری،
میانِ بغضها و، گریههای شامِ پایانی!
آن دل که شکست ، دور باید انداخت
من بی تـو همـان دلم ، خـــدا میداند
پروایِ آتش از تبِ عشقت ندارم
پروانه ام؛ چیزی جز این عادت ندارم
گفتی برو از پیشِ من راحت ندارم
گفتم به جز وصلِ تو من حاجت ندارم
گر چه میدانم نگاهش رفته از دنیای من
باز هم با مهرِ بیتابِ نهان میخواهمش
ای که از یاد تو رفتم، نروی از یادم
من همان عاشق زارم که ز پا افتادم
میکِشم نعش دلم را بی رمق در پی تو
قطره اشکی شدم و از مژه ات افتادم
.
پرواز،کردم بر فراز قله ی درد
حتی نگفت امشب نرو یا اینکه برگرد
دیگر برای بازگشتن علتی نیست
اینجا هوا عاشقی ها سرد شد سرد
.
پرواز،کردم بر فراز قله ی درد
حتی نگفت امشب نرو یا اینکه برگرد
دیگر برای بازگشتن علتی نیست
اینجا هوا عاشقی ها سرد شد سرد
بمان نرو،
که رفتنت مرگیست فجیح، میان دل ما.
از این میخانه ها دل می کنم، بی هیچ تردیدی
برای عاشقِ تنها، شرابِ خانگی بهتر
وقت رفتن چشم تو بوسیدم و گفتم بمان،
اما نماندی.
چو شمع سوخته هستم ولی اسیر نگاهت
تو بیخبر از دل من ، من آشنای تباهت
تو خنده میزنی آرام و من خراب و پریشان
یکی به فکر جدایی یکی نشسته به راهت
به شب پناه سپردم که ماه روی تو بینم
ولی چون ابر جدایی گرفته راه ، نبینم...
╰⊱♥⊱╮ღ꧁ گر گـ؋ـتمت نیست مرامے בر ؋ـلک
چوט چرخ ؋ـلک این گونـہ است
ـ؋ـرهاב بـہ عشق یار آمـב و
بے یار ر؋ـت از این ؋ـلک