ای عشق تو ما را به کجا میکشی ای عشق جز محنت و غم نیستی،اما خوشی ای عشق این شوری و شیرینیِ من خود ز لب توست صد بار مرا می پزی و می چِشی ای عشق
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده بسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت