سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
رفتی دلم شکستی ، این دل شکسته بهترپوسیده رشته عشق ، از هم گسسته بهترمن انتقام دل را هر گز نگیرم از تواین رفته راه نا حق ، در خون نشسته بهتردر بزم باده نوشان ای غافل از دل منبستی دو چشم و گفتم ، میخانه بسته بهترچون لاله های خونین ریزد سر شگم امشببر گور عشق دیرین ، گل دسته دسته بهترآیینه ایست گویا این چهره ی غمینمتا راز دل ندانی ، در هم شکسته بهترفرسوده بند الفت ، با صد گره نیرزدپیمان سست و بیجا ، ای گل ، نبسته بهترگر یادگار...
چه گریزی ز بر من ؟که ز کویت نگریزمگر بمیرم ز غم دل، به تو هرگز نستیزممن و یک لحظه جدایی ؟نتوانم نتوانم ...بی تو من زنده نمانم...