پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
و باد اتفاقی بود که هیچ وقت لابه لای مو های تو نیفتاد معشوق چادری من.....
رد شدی از وسط کوچه و از گوشه ی دردیدم انگار تو هستی و شدم زیر و زبرقد و قامت که همان بود دلم هُری ریختچادری ها به هم از پشت شبیه اند آخرنذر کردم که خدا جرأت آن را بدهدجای اسمت فقط این بار نگویم خواهر!! ارس آرامی...