دستان گرم عشق ، جای تفنگ نیست، قلبی که می تپد، میدان جنگ نیست،
روی خیزران مرداب/ برف درخواب نیم روز/صدای تفنگ
سر باز ها فکر می کنند اگر تفنگ هایشان را بیندازند دور دیگر نمی توانند وادرشان کنند بجنگند!
تفنگات را زمین بگذار که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن .