متن سربازها

ﺍﻟﮑﺴﺎﻧﺪﺭ ( ﮊﺍﻥ ﭘﯽ ﯾﺮ ﻟﻮﺩ ) :

ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮ ﻏﺬﺍﯼ ﺑﺪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯽﺩﺯﺩﯾﺪﻡ ، ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﻓﻘﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩ ﻣﻮﻧﺪﻥ ﻧﻤﯽﺷﻪ
ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﻧﺠﺎﺕ میدﻥ، ﺑﭽﻪﻫﺎ ، ﺳﺮﺑﺎﺯها ﻭ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻦ .

ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺭﻭﺳﭙﯽ...

من می توانم

به اندازه ی تمام زن ها مرد باشم

به اندازه ی تمام فشنگ ها خون سرد...

اما هر بار

که صورتت را

با شیشه پاک کن تمیز می کنم

به اندازه ی تمام سربازها

گریه های زنانه را بلدم...

جنگ توسط کسی فتح می شود که به بهترین شکل از سربازهایش استفاده کند.

مثل درخت‌های تبر خورده
سربازهای لشگر سَرخورده
دیدند راهشان به خطر خورده
سر پیش هر فلک زده، خم کردند!

سیاست‌ مدارها به جنگ نمی‌روند ؛
تعدادشان کم است ، و طول عمرهایِ بلندی دارند !
و سرباز‌ها ، سرباز‌ها داستان‌های کوتاهِ غم‌انگیزند ...

سر باز ها فکر می کنند اگر تفنگ هایشان را بیندازند دور دیگر نمی توانند وادرشان کنند بجنگند!