جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
بر "دار" شبفرش می بافت صبح امید را دلتنگیم...
یک نفس خندید و آتش بر دلم دلدار زدبا همان لبخند شیرینش مرا هم دار زد...
میرود اینجا سر هر بی گناهی پای داربار کج این روزها اغلب به منزل میرسد...