آمدی جانم به قربانت ولیکن دیر شد عشق تو در سینه مرد و عاشقت هم پیر شد آمدی افسوس دوران جوانی رفته بود بردلم زخمی زدی کاری که دامن گیر شد آمدی اما نفهمیدی چه براین دل گذشت عاقبت کابوس شبهایم چه بد تعبیر شد قحط سال عشق بود آن...
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد، که مادران سیاه پوش داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد هنوز از سجاده ها سر بر نگرفته اند!