نهال آرزو در سینه منشان گر خردمندی که داغ حسرت آرد بار باغ آرزومندی
جان بوصالت دهم گر تو بخوانی مرا
همه کس نصیبِ خود را بَرَد از زکاتِ حُسنَت به منِ فقیر و مسکین غمِ بیحساب دادی