متن جان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جان
یا رب مددی کن تو
چه کس بشود چون تو
روشنگر راهم باش
فرمانگر کارم باش
این جسم ضعیفم را
افکار پلیدم را
قدرت بده یا الله
گفتم که بسم الله
جان را به تو بسپارم
در راه تو می کارم
از جان و سرم سیرم
در راه تو می...
سگ مست چشمانت مرا لحظه به لحظه میدرد
دندان به دندان روح را میکند از جان می برد
عشق زیبا می شود ..... وقتی به آخر می رسد
جانت حاضر می شود وقتی به خنجر می رسد
در وقت فرا رسیدن جان دادن
ای کاش که من فدای جانان بشوم
خاطراتت پیله کرده اند به جانم
هر روز می شِکُفد دردی...
دل مال تو بود از ازل او گر به منَش داد،
دانست چو جان، دل به بر از بهر تو دارم.
حبیب زنجانی حسنلو۰۱۱۰۱۲habib zancani
بود از اَزل این دل برم از آن تو، ایزد
داد آن و چو جان گفت برایش تو نگهدار.
حبیب زنجانی حسنلو۰۱۱۰۱۲habib zancani
می رسد روزی که شاید بی تو باید جان سپرد
گوشه ای سر در گریبان ، غصه را آهسته خورد
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی
مگر جانی که هرگه آمدی ناگه برون رفتی
مگر عمری که هرگه میروی دیگر نمی آیی
نامش را گذاشته ام
جانِ دل
یعنی هم جان من است ، هم دل...
حکایت ما فراتر از عشق است
در جستجوی نامی برای احساسمان هستیم
تا آن زمان ،
دو کبوتر عاشق
صدایمان کنید
...
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی
✓ماه من...
تو را هرشب پرسه میزنم
در دل سیاهِ آسمان...
مرورت میکنم با پای پیاده...
می کشانم تو را تا دور دست های ستاره
نور میگیرم از تو♥
کام میگیرم از تو♥
ماه من...
سهم من شو \یک شب\
جان می گیرم از تو❤️
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
وقتی از کسی پر می شوی
دیگر آن ،انسان قبل نیستی
نفس هایت هم ،بوی او را می دهد
حتی آینه ها قادر به نشان دادنت نخواهند بود
که تو تنها انعکاس ساده ای هستی ،از جان سرشار در درونت و آینه ها قادر به نشان دادن «جان » نیستند...
وقتی \جان \ کسی میشوی زمان می برد تا آن کس دوباره خودش شود
شاید هرگز فرصتش را پیدا نکند
شاید دیگر خودش نباشد
توً باشی و تو و تو
سولماز رضایی
حتی نمی توانم بگویم \جانم به قربانت \
آخر تو از خودم بیشتر ،برای من جان هستی
تو جان منی
چطور بگویم
\جانم به قربانت \
سولماز رضایی