مادربزرگمو بردم سر خاک پدر بزرگم، ۵ دقیقه نشست گفت دیگه پاشیم بریم این وقتی زنده بود هم حوصله کسی رو نداشت
یادش به خیر مادر بزرگ را می گویم هنوز نخ می کند سوزن را با چشمان من