شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بگذر تابستان بگذرحال من با تو خوب نمیشودپاییز حال مرا خوب میشناسد......
مشکل اینجاست :همیشه آدم های تنوع طلبدست می گذارند روی آدمهای وفادار،افسوس ......
آرام ؟ آرام برای چه باید گرفت ؟!وقتی بمیریم خود به خود آرام میگیریم ؛پیش از آنکه بمیریم که نباید بمیریم !...
عشق مثل همین بادهای کویریست ،مگر نیاید ! وقتی آمد چشمها را کور میکند !...
برای همدل خود لازم نیست همه چیز را بگویی تا او اندکی از تو را بفهمد ، بلکه کافی است اندکی بر زبان بیاوری تا او همهی تو را دریابد ......
شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمی نشیند...اما تلخی هایش هر بار تازه اند،هربار تازه تر !!...
آدمهای سالم مثل هم هستند ؛زیرا خوشبختی یک رنگ دارد ...این بدبختیست که رنگارنگ است !...