سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
می گفت:«از امید گفتن تو این روزا، مثل گول زدن میمونه!»گفتم:شاید یکی گول خورد!خندید. بخاطرش بخشید. بخاطرش ادامه داد. بخاطرش تلاش کرد. این چرخه ی سیاه و ناامید رخت عزاشو درآورد، آب و جارو کرد، روزگار نفس کشید، دنیا جای قشنگ تری شد....
ما همه مان تنهاییم،نباید گول خورد،زندگی یک زندان است ،زندانهایی گوناگون ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند وبا آن خودشان را مشغول می کنند بعضی ها می خواهند فرار بکنند دستشان را بیهوده زخم می کنند و بعضی ها ماتم می گیرند ولی اصل کار این است که باید خودمان را گول بزنیم همیشه باید خودمان را گول بزنیم ولی وقتی می آید که آدم از گول زدن خودش هم خسته می شود...