متن خسته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خسته
خسته ام، خسته از این دوری و این فاصله ها
خسته از طی شدن ساعت و این ثانیه ها
عاشقم ، عاشق و دیوانه و مجنون توام
دیده ام روی تو در شیشه و در آینه ها
سجاد یعقوب پور
خستگی این روزها نفسی است در سینه حبس؛
که حتی رمغی برای بازدمش در تن نیست...
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
لمس دیوارهای جهان
من خستم ؛ تو نمیتونی خستگی منو ببینی اما من خستم...
انقدر خسته که میتونم بلندترین فریادو بزنم اما صدامو نشنوی!
انقدر خسته که میتونم زیر دوش حموم گریه کنم ولی تو اشکامو نبینی !
من خستم، انقدر که خیلی وقته مُردم و تو فکر میکنی زندم .
محبوب من
امروز پیش از آنکه خورشید چشم هایش را
روی دلتنگی هایم بگشاید
پلک هایم دنیا را به آغوش کشیدند
اما من هنوز هم خسته ام
خسته از حرف هایی که
درد عمیقی را به قلبم هدیه داده اند
خسته از آدمهایی که تو را در نگاه دیگران می...
حالا درسته هی مسخره بازی در میارم ولی واقعا خستم!
شب است و سلامی به غم،غصه و درد
به این روزگار و به درد و دلِ مرد
به بخت بدم ، حال داغون و خسته
که بی تو دلم یخ زده، مُرده و سرد
سجاد یعقوب پور
گاهی شبیه ابر ؛ پر از بغض می شوم
گاهی شبیه باران ؛ پر از اشک
گاهی شبیه شب ؛ پر از سکوت
و گاهی شبیه طوفان ؛ آشفته و پریشانم
چقدر خسته ام از این گاهی ها و بی سامانی ها
دلم هوای آفتابی می خواهد
از راه برس...
خسته ام من خسته از تکرار ها
خسته از بن بست ها، دیوارها
خسته ام از اینکه با صد آرزو
ساختم، ویران شد اما بارها
ساده بودم، ساده بودم، آخرش
ساده بودن داد دستم کارها
از غمم پرسید، گفتم: دیده ایی
شیر باشد طعمه ی کفتارها!
گاه جوری می شود...
گاهی حوصله ی خودم را هم ندارم ...
خودم را بر می دارم می برم یک گوشه ی خلوت جا می گذارم ...
جایی که دستِ هیچ کس به من و بی حوصلگی هایم نرسد ...
جایی که ریشه ی تنهایی ام تا هسته ی زمینش برسد و خلوتِ یک...
از وقتی رفتی
شهر شلوغ تر شده است
هر روز با تنهاییِ جدیدی تصادف می کنم
و تنهاتر می شوم
خیابان ها دیگر
محلِ تسلیتِ قدم هایم شده اند
خسته ام
از حجمِ این همه خالی خسته ام
خودم را در خاطرات
خاک می کنم
خاطرات را در خودم.
«آرمان...
خسته حالم
از فقر میان دستانی
که زل می زد
به تکه نانی
بر دهان مرغکی
خسته از سفر
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
و این روزها حالتی از رنج را متحمل می شوم که همه اش تازگی دارد، کنج تنهایی من حالا دیگر تنها نیست، منم و غم! منم و صبر!
نفسم بریده، جانم بالا آمده، روحم را خوب حس می کنم، سبک شده ام فقط همین بغض لعنتی توی گلویم سنگینی می...
ژان پل سارتر :
بهشت جای خود را دارد و من آنقدر خسته ام
که دیگر یارای لذت بردن ندارم ، حتی در آنجا .
ما مناسب ترین آدمهای ممکن بودیم برایِ هم،
که در نامناسب ترین زمانِ ممکن به هم برخوردیم ...
تو خسته بودی از زخم هایِ روی تنت،
من خسته از مرهم گذاشتن روی تنِ زخمیِ آدمها
نویسنده عطیه چک نژادیان
نقاشم
میکشم درد و تنهایی آیا میشناسیدم؟
نقاشی ناشناخته از دیار غربت
با کوله بار خستگی
خسته ام از خستگی
نرگس چشم تو و مَردم شهر چشم من
چه تناقض بی رحم زیبایی
چه زیبایی بی رحمی
یا رب مباد که نقاشی در غم باشد
نقاشم
نقاشی گمگشته در سرای...
متن آهنگ «دل» از کاوه آفاق:
دل؛
واژه ی همواره مشکل،
این دو حرف با من چه ها کرد؟!
این دل...این دل
قصه ی کوتاه و کامل
چه بلاها سرم آورد؟!
این دل...
دل؛
واژه ی همواره مشکل،
این دو حرف با من چه ها کرد؟!
این دو حرفِ ساده...
قوت قلب عاشق خستم ازاین دقایق که نیستی کنارمن الهی زودطی بشن
از فکر کردن خسته ام...
چرا که تمام افکارم مختوم به تو و خاطرات توست!
افکاری که انگار قصد جانِ مرا کرده اند و همیشه و هرجا همراه من اند.
از دیدن خسته ام...
چرا که هربار به جایی خیره شدم، چهره ات را دیدم؛ چشمانت، گونه هایت، آن ته...