آرایشگاه زنونه فقط اونجاش که خانم هفت صبح میره هفت شب برمیگرده و هیچ جاش تغییری نمیکنه بجز موجودی حساب بانکیت
قدم می زنم و فکر می کنم. داستان پیرمردی که شایع است سالها یک عکس توی جیب کتش دارد عجیب فکرم را مشغول کرده. به مامان می گویم، می گوید:« برو از کافه چی بپرس، او حتما قصه پیرمرد را می داند.» لبخند معناداری می زند:«...یا از حسن آقا، سلمونی...