پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گاهى میان چند خبرچین به من بخند دامن بزن به شایعه ى با تو بودنم...
شایعه ی پیچیدگی زنهاتنها بهانه ای مردانه استبرای رفتن ها ، ندیدن هابرای نفهمیدن ها و نخواستن هاو گرنه معمای هر زنی با آغوش حل میشود...
حداقل بیاید شایعه درست کنیم چاقاله بادوم و گوجه سبز باعث تشدید کرونا میشه، قیمتش بیاد پایین این آخر عمری عشق کنیم....
قدم می زنم و فکر می کنم. داستان پیرمردی که شایع است سالها یک عکس توی جیب کتش دارد عجیب فکرم را مشغول کرده. به مامان می گویم، می گوید:« برو از کافه چی بپرس، او حتما قصه پیرمرد را می داند.» لبخند معناداری می زند:«...یا از حسن آقا، سلمونی محل» بابا همیشه می گوید :« حسن آقا از هر عابری که از کنار سلمونی اش عبور کنه و عکسش توی آینه رو به رو بیفته، خبر داره.» من اما یک چیز را خوب می دانم. کافه ها و سلمانی ها و آرایشگاه های زنانه یک شهر کوچک، از خبرگزار...
کنسرت محمد رضا گلزار توی لس آنجلس ثابت کرد که ما هیچ مشکلی در زمینه فرار مغز ها نداشتیم و همه این حرفا شایعه بوده...