دل از تکرار بیرحمانه ی دنیا گریزان است شبیه آه بی پروای مجنون در بیابان است ز زخمم گل نمیروید که این خاک از عطش خشک است که با هر زخم در من شعلهای تازه نمایان است به هر سویی که رفتم سرنوشت از پشت میخندید جهانم مثل تکراریترین کابوس...