. حکمِ عاشقی دیوانه همچون مثل من تا ابد زندانیِ آغوشِ یاریست مثل تو
پشت نقاب خندههایی تلخ زندانیست مردی که شب تا صبح کارش گریه_درمانیست
قفس تنگ فلک جای پر افشانی نیست یوسفی نیست درین مصر که زندانی نیست
یوسف من بیش ازین در چاه ظلمانی مباش تخت کنعان خالی افتاده است زندانی مباش
انسان زندانی تنفر و تعصبات خودش است