متن زندانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زندانی
اینجا کسی فکر تو نیست
همسایه ات، دیوارِ توست
دلخوش به آزادی نباش
وقتی قفس، پرگارِ توست...
«آرمان پرناک»
می گفت
چشم برای ندیدن است
چشم هایم را بستم
درشت تر از خط بریل
آدرسِ تمامِ بن بست ها را
بر کمر داشت!
«آرمان پرناک»
سقف آسمان
چه کوتاه ست
برای زندانی
زانا کوردستانی
زندانی را
گیوتین یا دار
یک درد دارد...
زانا کوردستانی
ای کاش
به جرم دوست داشتنت
زندانی آغوش تو می شدم
و تو تنها زندانبان
خلوت تنهایی من بودی
جایی که آزادی را
برای همیشه احساس می کردم
مجید رفیع زاد
زندانیه شماره ۲۴۵
- مریم؟ یادته اون دختره رو توی زندان؟
- کدومشون؟
ناگهان اشک در چشمانم جمع می شود...
- زندانی شماره ۲۴۵
این رو گفتم و سکوت همه جا رو فرا گرفت.
- چقدر اون دختر قشنگ می نوشت! انگار جرمش نوشتن بود.
مریم با خنده ای آرام...
می خواهم بروم ، نمانم اینجا ...
اینجا صفا نیست ، وفا نیست
نفس در تنگنای سینه زندانی ست
بوی مروت ، بوی خدا نیست
اینجا بال و پر پرنده زندانی ست
رعنا ابراهیمی فرد
سربازِ بی اراده،
انگشت بر ماشه می فشارد!
زندانی ی نگون بخت
با چشم های بسته،
دندان به دندان می خاید، اما\
***
اسلحه حتا،،،
--فکر نمی کند!
لیلا طیبی (رها)
چه توفیری دارد،
برای زندانی؛
-خواه لباسش سفید باشد،
یا سرخ؟!
¤¤¤
روزگارش که
سیاه ست!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
چه توفیری دارد
برای زندانی
رنگ لباسش سفید باشد
یا سرخ
همین کافی است
که بدانی
روزگارش سیاه است.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
جمعه ها
حال دلم بارانیست !
اشک هایم
همه اش پنهانیست !
تو نباشی
نفسم می گیرد
دل من در
قفسش زندانیست !
چه توفیری دارد
برای زندانی
رنگ لباسش سفید باشد
یا سرخ
همین کافی است
که بدانی
روزگارش سیاه است.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
بغض هایمان را از بس حبس کرده ایم
تبدیل به زندانبان های ماهر برای بغض ها شده ایم من خود یک زندانبان پر از زندانی هایی هستم که آماده لبریز شدنن.
زهرا هاشم زاده