دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
عشق یعنی خلقت یک واژه،مادر،والسلام روزت مبارک مادر عزیزم...
هرکسی لیاقت عشق یه اسفند ماهی رو نداره...
عشق ماندن میخواهدیک نفر که پای دلت بماند نه حرف هایت........
آرامدوستت خواهم داشتطوری که حتی خودت هماز این عشق بویی نبری...
بانوی ترمه پوش ، غزل ها فدایتانآیا وکیلم عشق بریزم به پایتان...
عشق فقط ی کلام پرسپولیس وسلام✌...
مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست؟بر مسلمانی که کافر می شود پیغمبرشش...
.دوست دارم ولی...با ترس و پنهانی!که پنهان کردن یک عشق یعنی اوجِ ویرانی...
خدایا مرسی که این عشق را سر راه زندگیم قرار دادی...
عشق ،آموخت مَرا ؛شکلِ دِگر خندیدن ...!...
جانی که داشتم من،شد محوِ عشقِ جانان!...
عشق فقط اونجاش که الکی میگی که سردمه تا اون چفتت کنه تو بازوهای مردونش...
گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است!دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است؟ ...
اگرچه باز نبینم به خود کنار تو راعزیز میشمرم عشق یادگار تو را ......
عشقیعنی *تو*به همین سادگی...
وقتے مے خندی، عشق، ڪوچڪترین، اتفاقیست ڪہ مے افتد!ولنتاین مبارک...
من و عشق و دل دیوانهبساطی داریمعقل هی فلسفه میبافدو ما میخندیم...
ما با عشقی عاشقیم که فراتر از عشق است.ولنتاین مبارک...
حالا که عشق پیر و فراموشکار شداسم مرا به سادگی از یاد میبَرَد......
معشوقه ی ما یکسره در حال نماز استعشق است خدایی که خدا داشته باشد ....
در سر هوس عشق تو دارم همه روز...
دل پیش کسی باشدو وصلش نتوانیلعنت به من و زندگی وعشق و جوانی......
عشق مثل همین بادهای کویریست ،مگر نیاید ! وقتی آمد چشمها را کور میکند !...
خانواده جایی است که زندگی شروع می شود و عشق هرگز تمام نمی شود...
مهم ترین چیز در دنیا خانواده و عشق است...
روزی که شدی جلوه گه عشق برایم زان روز همه شعر برای تو سرایم...
خانواده یعنی عشق، یعنی جریان زندگی...
خانواده یعنی عشق، آرامش،انگیزه...
رسیدم از وسط امتحان عشق و خطربه کارنامه ی مردود ظهر شهریور...
تا جهان برپاست مرا عشق تو بس است...
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزدوین طبع که من دارم با عقل نیامیزد......
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست.....
یک نفر هست که با بودن او شاد شوم عشق را با منِ دیوانه همآغوش کند!...
گَر عشق مَقصد است خوشا لذّتِ مَسیر ......
عاقبت هجوم ناگهان عشق ،فتح میکند پایتخت درد را …...
شانهات مجابم میکنددر بستری که عشق تشنگیست...
سالها عشق ؛در دقیقهای نفرت فراموش میشود !...
عشق یعنی که جهان غایب و تو حاضر قلبم باشی......
نهاده ام به جگر داغ عشق و میترسمجگر نمانَد و این داغ بر جگر ماند...
من از عشق نمینویسمفقط از تو مینویسمو عشق خود از کلامم زاده میشود ......
خواهی که شوی باخبر از کشف و کراماتمردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ ......
در عشق جایی عظیم برای بداهه نوازی هست ،به شرطِ آنکه نواختن را بدانی ......
عشق در حوصله پیداستنه در های و هوی...
عشق یعنی من ِ سرمایی ِ تب دار و مریضژاکتم را بدهم تا که تو سرما نخوری...
ترک عادت مرضِ سخت و گریبان گیریست خواستم عشق تو را ترک کنم، باز نشد!...
در تمام سختیها عشق تو به من انگیزه زندگی میده همسر عزیزم...
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفتچه سخنها که خدا با منِ تنها دارد ......
چقدر جهان می تواند زیبا باشد ، اگر در آن فقط هنر و لذت و عشق وجود داشت ......
تو خداوند منی ، عشق خداوند دلمای خداوند نگه دار ، خداوند مرا...
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری منقصهی عشق شود قصهی بیماری من ......