پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هیچ نمی گویم فقط سکوت و سکوت و سکوت.دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش.......
پر نقش تر از فرش دلم بافته ایی نیستاز بس که گره زد به گره حوصله ها را...
خطردست بردار مبادا که ضرر داشته باشدنکند از تو تمنای دگر داشته باشددل من مثل پلنگ است تو آهوی دلاورآمد و رفت تو این سمت خطر داشته باشدوضع من سخت وخیم است شبیه زن پیریکه تمنای (دو تا) دوست پسر داشته باشدمثل یک قایق بی پاروی طوفان زده استممثل چشمی که از آن سیل گذر داشته باشدگریه گفتم غمام از حوصله وصبر گذشتهکاشکه حوصله و(گریه) اثر داشته باشد...
می گویند بی حوصله شده ای آنقدر بی تابی نکن! من بی تاب نیستم...من بی تو ام! منِ بی تو حوصله هیچ کس را ندارد! نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
ای دوست که بامن دل تو یکدله نیستبرخیز و بیا بی تو مرا حوصله نیستبیهوده بهانه می کنی فاصله رابین من و تو یک سر مو فاصله نیست...
چقدر بلند سکوت مى کنىکه من ،پردهٔ گوش حوصله ام پاره مى شود !کمى غزل برایت مى ریزمکمى براى خودمتو مزمزه مى کنى دوباره و من زمزمه مى کنم:تو ، طعم داغِ برهنه ترین شب غزلوارىمن ، رقص پاى لبم را بر روى گونه هات!...چقدر دور مى شود از ماجهان ، که پشت سر خواب استو ما میان نفسهاى تند شرم و تلاقى شبیه ثانیه هاى دیر بیداریمو شب ، به این مى اندیشدکه فردا رابه رونق پنهان ما نیاورد هرگز....جلال پراذرانسفیر اهدا...
حوصله اش سر رفته، سعی می کند جدول ناتمام کلمات متقاطع را پر کند، خیلی زود بی خیال می شود، صندلی اش را توی بالکن می گذارد و به ماشین ها و مردمی که توی خیابانند نگاه می کند از این کار هم خسته می شود، سعی می کند رادیوی خرابی که یادگار پدرش است را تعمیر کند که حوصله اش سر می رود، نیمرو درست می کند و تلویزیون را روشن و هی این کانال آن کانال می کند، همانجا جلوی تلویزیون دراز می کشد اما خوابش نمی برد آنوقت پا می شود از لای خرت و پرت های انباری کاذب آلبو...
من، اتاقِ تو هستمنگران دستگیره هایی که بی دستِ تو می افتندنگران لباس هایی که اندازه ی هیچ حوصله ای نمی شوندنگران گلدان هایی که آب از گلویشان پایین نمی رودمن، اتاقِ تو هستممنتظری بی سامانکه به زودی در این شهر گم می شودسقفی سراسیمه که نمی داندتا برگشتن تو به کدام دیوار تکیه کنداتاق تو هستمبا چند چراغ محزونکه تمام اشیا را به سمت پاییز می برند...
از یجایی به بعد دیگه نه کسی اونقدر مهمه که از دستش ناراحت بشی،و نه مهمه کسی ازدست تو ناراحت بشه؛نه دیگه حوصله ات میکشه انتظار بکشی برگرده،نه انتظار میکشی کسی حوصله کنه که برگردی،یجواریی خودتو تو آینه از خودت دور میبینیوحتی نمیدونی داری به چی نزدیک میشی......
نگاهت را که دیر می کنیبوی تنهایی می گیرددستانمنبودنت را حوصله نمی کنمنمی دانم از کدام سمت می آییاز کدام مسیرکه پر می شود بودنت در تمام شهرندیدنت را بلد نیستمگاهی تیتر درشت چاپ شده ییک روزنامه عصریدر دستان من...پر می شوداز کلمات اسم توکلماتی که هوس نوشیدن یک فنجان چای با تو دارنددر کنار پنجره ای نیمه بازکه باد لذت آخرین آغوش تو را به یادم می آورد...
زیاد پیش آمده، خیلی زیاد ...که حوصله خودم را هم نداشته ام ...ولی با همان حال ...حرف های دیگران را گوش بوده ام ...زیبایی هایشان را چشم ، و زخم هایشان را مرهم ...زیاد پیش آمده که کم آورده ام و با کوهی از بغض ...نشسته ام روبروی آدم ناامیدی و به حال و هوای زندگی ...برش گردانده ام ...زیاد پیش آمده که هر شب ، اشک هایم را زیر سکوت بالشم پنهان کرده ام ...و هر صبح ، با لبخندی به پهنای تمام حسرت های جهان ...شانه ای محکم بوده ام برای درم...
حوصله سکوتاگر سر رفت!چاره دگر فریاد است...
حوصله ی هیچ کس را ندارم، بالاخره آدم روزی به اینجای زندگی هم می رسد...انگار خدا خواسته از کالبد تکرار بیرونم بکشد، فیلتر فریبنده ی احساسات را از روی چهره ی ساده ی آدم ها برداشته و گفته "این تو و این حقیقت آدم ها"...من این روزها دارم آدم ها را بدون فیلتر می بینم، کاملا صاف و حقیقی و بدون نقاب...اگر دوستشان دارم پشتش هزار و یک منطق نهفته و اگر نمی خواهم حتی ببینمشان برایش دلیل دارم.این مدت به آدم هایی علاقمند شده ام که تا این لحظه...
همیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست و حوصله کسی رو نداریم که هست! بعد شکایت می کنیم از تنهایی هامون …...
من خیلی حوصله چیزی زیبا را ندارم که برای فهمیده شدن باید توضیح داده شود. اگر آن نیاز به شرح اضافه به وسیله کسی غیر از پدیدآورنده داشته باشد، پس من شک دارم هدف خود را برآورده کرده باشد....
خدایا !امروز دلم هوای با کسی حرف زدن دارد...هوای گرفتنِ دستانی که سرد نیست...و جا شدن توی آغوشی ...که تا همیشه سهم من باشد !گلویم پر است از دوستت دارم های مهار شده...و بغض هایی که انکار کرده ام...خدایا حوصله ی حرف زدن داری ؟دلم گرفته ...می خواهم برای قدم زدن ...و صرف یک فنجان قهوه ی داغ ، دعوتت کنمقبول می کنی ؟!...
آرزو میکنم یکی رو داشته باشینکه وقتی حوصله هیچکی رو ندارین،حالتونو خوب کنه......
آقای قاضی...نه حوصله ی آدم جدید هستنه تحمل آدم های قدیم...
امروز نه چایم دارچین داشتنه قهوه ام شکر...نه اینکه نخواهمحوصله اش را نداشتم...یعنی می دانی!امروز نبودم...نه!امروز اصلا نبودم...من که خیلی وقت استنیستم...راحت بگویمت:امروز تو باید می بودی...همه ی روز ها به کنار!تو امروز را عجیب به منو به چشم های منتظرمبدهکاری !...
ما آدماهمیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست!حوصله کسی رو نداریم که هست!واسه همینه اصن خوشحال نیستیم.هیچوقت کسی رو پس نزن که دوستت داره مراقبته نگرانته!چوون یه روز بیدار میشی میبینیماه رو از دست دادی!وقتی که داشتی ستاره ها رو میشمردی...
مادربزرگمو بردم سر خاک پدر بزرگم، ۵ دقیقه نشست گفتدیگه پاشیم بریم این وقتی زنده بود هم حوصله کسی رو نداشت...
عشق در حوصله پیداستنه در های و هوی...
من خیلی چیز ها را می فهمماما به روی خودم نمی آورم...نه اینکه برایم مهم نباشد...فقط حوصلهی جار و جنجال را ندارم......
عجب حوصله ای عجب اندو هی عجب پیر شده است کوه...
آدم ها را لبریز نکنیم !همیشه نمی شود نادیده گرفت !آستانه ی تحملِ هرکس ، اندازه ای دارد !هر آدمی از یک جایی به بعد ، خسته می شود ،از خوب بودن ، دست می کشد ،قسمت هایِ آزار دهنده ی زندگی اش را جدا می کند و برایِ همیشه دور می ریزد !با خود خواهی و غرورهایِ بی جا ، صبرِ آدم ها را لبریز نکنیم !یک بار برایِ همیشه بفهمیم ؛تمامِ جهان موظف نیست بابِ میل و اراده ی ما رفتار کند ...آدم هایِ این روزگار به قدری فکر و مشغله دارند که حوصله ندارند...
عجب حوصلہ ای دارند آدم هابا این گرانیِ سرسام آور……با این آلودگیِ هوا………با این آنفولانزاهای عجیب غریب………و هزار گیر و گرفتاریِ ریز و درشتِ دیگرآنوقت از گوشہ و ڪنار می شنوی مثلِ عھدِ خیارشور شاه هنوز نشستہ اند وحرف از زندگی این و آن می زنند…حرف از تمامِ چیزهایی ڪہربطی بہ ڪسی نداشتہ و ندارد…خداییعجب حوصلہ ای دارندآدم ها …...
یه چیزی هم داریم به اسم توهم بیکاری اونم اینطوریه که یه خروار کار داری ولی اینقدر خودتو میزنی به اون راه که از بیکاری حوصله ت سر میره...
رفتی و مرا یکسره با خود سر جنگ استبعد از تو مرا حوصله خویشتنم نیست.....
من خیلی چیزها را می فهمم امّا...به روی خودم نمی آورم!نه این که برایم مهم نباشدفقط حوصله ی جار و جنجال ندارم....
اونایی که به یه جا میخ میشن حرف نمیزنن رو کاری نداشته باشید اونا حوصله خودشون هم ندارن!...