تو همان فکر قشنگی که بر سر دارم....
ای کاش دلم در بغلت... جان میداد !!!
شرط ادب است بعد تو دست به زانو بنشیند دل ما
جان به جانم هم کنی جانم تویی
به قصد کشت ما لبخند میزد
در گوشم چیزی بگو که دیگر هیچ نشنوم
وقتی تو را می بینم واکنش قلب من ایستادن است
امیدی نیست از شانس بد من زیباترین دختر شهر هم هستی
من بیماری نادری دارم تو را ندارم
پایه هستی که ویرانت شوم ؟
و اگر روی شانه ات بخوابم اصحاب کهف خواهم شد
با بوسه بیا بخت لبم را وا کن
مرا در آغوش بگیر تا جنازه ام روی دستت بماند
شانه گهواره بکن بلکه کمی خواب روم
تو سراسیمه بیا تا که من آرام بمیرم
عکس تو در خانه ی ما همان قبله ی ماست
بانو پیر مرد دل ما را تو جوان کن با بوسه ای
قلب من در قفس سینه فقط نام تو را میکوبد
من بلد نیستم جز تو خودم را به کسی بسپارم
بگذار در آغوش تو اقرار کنم مرگ چه زیباست
حاضری غایب شوی در جان من ؟