کاش می گفتم به تو این دل که با خود می بری روزگاری دلبری می کرد و خاطر خواه داشت!
تو آرزوی منی از دمی که یادم هست کنون که مال منی من چه آرزو بکنم؟
نوبت آمدن جمعه موعودت نیست؟ شور تلخی به دل منتظرم میریزد
عاشقش باشی ولی او مذهبی باشد چه باک؟ کافری را چشمِ بسته سوی مسجد می برد!
من جمعه ترین حالت یک عاشقم اما تو صبح ترین جمعه ی هرروزدلم باش