متن المیرا پناهی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات المیرا پناهی
زدم ب هر دری نشد اقاا.
اقام حسین در بزنم باز میکنی..
سفره دلم را پهن کنم ..
نگاهش میکنی،نظری ب حال دل پریشان میکنی..
گریه کنم زار بزنم نگاه ب این بنده می کنی..
صدات کنم بابا ،گره از کارم باز میکنی..
با دست های کوچکت دنیام و بزرگ تر کردی…
،،،،،پسرم
همه گفتن پسر یعنی غرور مادر
من گفتم پسر یعنی حال خوش مادر
مگه میشه اشکم و ببینه رو ب راهم نکنه ..
بغضم گرفت لحظه ای ک پسرم گفت
نوکرتم چه تکیه گاهی بود کلامش
ب دل شکسته ام..
پسرم میشود تا بمانی تا من مرد شدنت را ببینم…
نشسته ب انتظار میداند..
غم دل خوردن را..
ای خاک او سرد شد در اغوشت تا تو نسوزی..
با وفااا بود تو بی وفایش کردی..
گرم بود تو سردش کردی..
تاوان صبرم را عمرم داد…
بال و پر سوخته را وعده پرواز نیست …
ماندگاری در دلم ای مونس شب های من
من سرد شدم تا تو نسوزی
چه می کند (میم) مالکیت
گویی جااانااا(م)
همسرم دین من است..
دینداری عبادت او….
چشمانش قبله گاهم..
سجده کردن عشق او
همسرم خالق من است ..
من مخلوق ستایشگر او
..
اعتماد المثنی نداره 🌱
گاهی بی صدا می شکنی 🌱
وفای همسر را باید
با خون دل پاسخ داد..
الله ددلیر محبت ،محبت گتیلر
بیز الدوک خار الدوک
شهریاراا
نجور گجلر لالایی چالدون..
قلبیون یخسی آپاردی..
فرو بردم بغضم را
در نگاه بی فروغش🌱