پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زندگی ام مانند تار مویی شده بود !همانقدر نازک و باریک که اگر از سرت جدایش کنی نابود خواهد شداوهم با من همین کار را کرد ! تار مویی نازک را از سری جدا کرد ..زندگی من را بیرحمانه بازیچه دستانش گرفت و نابود ساخت....
قلب شکسته ای به انتهای داستان زندگی رسیده است،دیگر هیچ توانی برایش باقی نمانده ،به یاد انچه که بر سرش آمده دوباره قلبش از درد مچاله می شودبه یاد ان هوسی که به بهانه عشق درگیرش کرده بود از بغض بسیار خفه می شودآری ! هوسی به بهانه عاشق ! هوسی به نامه عشق.....