شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
یلدایلدا دخترم حالت چطور است؟سرای بخت و اقبالت چطور است؟بگو جیبت پراز پول است یا نه؟بگو کبکت خروس خون است یا نه؟به محفل تو بگو آجیل داری؟انار قرمزی چون سیب داری؟هنوز بازار خانه سرد کور است؟هنوز شوق رسیدن بی عبور است؟درون سینه ات خوشحال و شادی؟و یا چون روح بی جان بی جوابییلدا دخترم فردایت آبادصدای خنده دلشادت آبادبه گیسویت ببافم مهربانیشکوهی بس بزرگ و اسمانیبه ایران مادرت امید ها دهزمستان را نده خورشیدها دهسرت با...
پاس دارم آتش جاوید رایادگار فطرت جمشید راچند روزى مانده بودش تا به عیدآمد آتش در چنین روزى پدیدبهر او آتشگهى آراستنداز پلیدى و سیاهى کاستندپس ازآن هر روز در روزى چنینجشن سورى بوده در ایران زمینتا که آتش را پرستارى کنیماز اهورا طلب یارى کنیم...