من تو را بر درب خانه ام گریسته ام بر پنجره ام آغوش باز کرده ام تو را بر فرش از عرش پایین کشیده ام من تو را بارها و بارها گریسته ام دلتنگی غبار ریزی بود که زیر نور آفتاب دیده می شد به یک باره که به بالش...
چند بار تو را زخم از تنم کنده ام چند بار تورا اب خلاف اش شنا کرده ام چند بار تو را گریسته ام این تکرار لا یتناهی چند بار تکرارم کرده است همیشه دنبال یک حواس پرتی ام که از منم پرتم شده مثل خودکاری که در دستم هست...