شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
نابینای توامنزدیک تر بیا.. فقط به خط بریل مے توانم ڪه تو را بخوانم،نزدیڪ تر بیاڪه معنے زندگے را بدانم.. ️️️...
کور بودیم و غم های پدر را نمی دیدیم مادرم اما بریل می دانست هر شب دردها را از روی پینه ی دست های پدر مرور می کرد...
بریل هم کفایت نکردتا بخوانماین تقدیر زمخت را...
تنهایی هایم را نوشتمنخواندیفریاد زدمنشنیدیبا بریل می نویسمکاش لمسش نکنی...
نابینای توامنزدیکتر بیافقط به خط بریل میتوانم که تو را بخوانم،نزدیکتر بیاکه معنی زندگی را بدانم...