بنویس بانو بنویس بانو؛ بنویس از ترانه شدن از دو دور افتاده؛ که اسیرِ زمانه شدن بنویس شیرینم؛ تو را به جانِ فرهادَت که نیشتر شود قلمت بر این زخمِ کُهَن بنویس باز از آن چکامه هایِ بی وزنت که معلق است میانِ جانِ من از دلم تا که میهمانِ...