متن یاسر یزدانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات یاسر یزدانی
من عاشق تو هستم
این گفتگو ندارد
این قلب پاره پاره
جای رفو ندارد
من آمدم در این جهان،
تمرینِ تنهایی کنم...
یه سوالِ بی جوابه؛
قفس عاشقِ پرنده َ ست
اگه از قفس رها شه
کی می بازه؟ کی برنده َست؟
تا تو را دیدم از آن لحظه زمان هم یَخ زد
من خلافِ جهتِ عقربه ها خواهم رفت...
"شاهِ بی رُخ"
قصه یِ آن شاهِ بی رُخ را بِخوان، افسانه نیست
بَر فَلاتِ شانه اَش یک عُمر می بایَد گریست
او که از مَرزِ تمامِ خط قرمزها گذشت
بعد از آن در کُنجِ عُزلَت از همه دنیا گُسَست...
خنده دوست چنان قند و عسل شیرین است
تکیه گاهی ست، زمانی که دِلَت غمگین است...
می زند موج غمش بر پیکرم دیوانه وار
ای خدا آخر مرا با قصه یِ دریا چه کار...!؟
نورِ امید روشن تر از نور خورشید است
نورِ امید گرم تر از نور خورشید است
غصه های کات دار و سرکشت سمت من است
شادی بعد از گُلَت را با که قسمت می کنی...!؟
چشم بستن بر دو چشم همچو آهویت چه سود
تا که این دل دم به دم بی چشم سر می بیندَت...
دلداده یِ آن باش که در آیِنه دیدی
تا نُتِ سُل ما زِ خطِّ حامِل از "فا" می رویم
با نُتِ سُل تا به "لا" وُ تا به بالا می رویم...!!!
پروردگارا !
سپاس که بار دیگر فرصت طواف بَر گِرد خورشید را به واسطه حضور در زمین به من ارزانی داشتی...
پروردگارا !
سپاس که بار دیگر فرصت طواف بَر گِرد خورشید را به واسطه حضور در زمین با من ارزانی داشتی...
پیر اگر باشم چه غم!؟
عِشقَت جوانم می کند...
نا برادر
تا کجا کوله یِ آتَش بَر دوش؟
تا به کِی با تو مُدارا کردن؟
چو هابیل از برادر دشنه خوردن
چُنان یوسُف به چاهِ کین فِکندن
برو دیگر برادر بی برادر
ندیدم آدم از تو بی وفاتَر
نمی بخشم تو را هرگز، به والله
قسم بر روحِ بابا،...
من آن اَبرَم که می خواهم بِبارم
زِ دلتنگی هوایِ گریه دارم
در این بِیغوله نایِ ماندَنَم نیست
دلِ خود را به دریا می سِپارَم...
اِی شاهِ بی شینِ دِلَم
بی رُخِ ماهَت چه کنم؟
وامانده اَم با حسرتِ
چَشم سیاهَت چه کنم؟
اَسبِ چَموشِ خاطِرات
هر لحظه کیشَم می دهد
ماتَم میانِ شَطّ ِ رَنج
جانَم فدایَت؛ چه کنم؟
قصه یِ آن شاهِ بی رُخ را بِخوان، افسانه نیست
بَر فَلاتِ شانه اَش یک عُمر می بایَد گریست
او که از مَرزِ تمامِ خط قرمزها گذشت
بعد از آن در کُنجِ عُزلَت از همه دنیا گُسَست...
یاسر یزدانی
تا تو جلو رویِ مَنی آئینه می خواهم چه کار؟
هر لحظه مشغولم به تو، آدینه می خواهم چه کار!؟
یاسر یزدانی
گفت: کدامین مُهره چیره خواهَد شد
در نبردِ میانِ شاه وُ رُخ
گفتمَش پاسخَت جمعِ اضداد است
جمع شدند وُ برنده شد؛ شاهرخ...
یاسر یزدانی