متن بانو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بانو
آرامش صورتی
بانو...
در هر نگاهی که آرامشِ صورتی ات را می ریزد،
رژ قرمز لب هایت رنگی از مهربانی است
که بی صدا تمام دنیا را لمس می کند.
تو، شاعری در دل زندگی،
که با حضورت، زمین زیباتر می شود.
باران کریمی آرپناهی
تاریخ انتشار ۱۷ دی ۱۴۰۳...
ای بانوی رنجها
ای لطیفِ همیشه سخت...
چگونه توانستی تا آن بلندای بکرِ،
قله های صبر و شهامت را فتح کنی؟
به کدام ارتفاع از خوشبختی پرچم آویخته بودی که دردهایی آنچنان بزرگ را
اینچنین کوچک دیدی؟
بهزاد غدیری
بانو برای امشبت مهمان نمیخواهی؟
یک شاعر تنهای بی سامان نمی خواهی؟
بانو در این دنیای لبریز از دروغ و لاف
یک عشق پاک و صاف و بی پایان نمیخواهی؟
بانو شراب سیب و گندم را نمی نوشی؟
حوّای من آدم که نه،انسان نمی خواهی؟
من حاضرم با جسم و...
سلام بانو.....
بیا با پنجه راه برویم
روی تن این دنیا
بگذار خواب بماند
و نفهمد که از قانونش گریخته ایم
و …
دل باخته ایم!!!
چیزی که با حضور شما گُم شود غم است
بانو به احترام شما قَدِِّ من خم است
شعری نگفته ام که شود لایق شما
شرمنده میشوم که چنین ذوق من کم است
چیزی که با حضور شما گُم شود غم است
بانو به احترام شما قَدِِّ من خم است
شعری نگفته ام که شود لایق شما
شرمنده میشوم که چنین ذوق من کم است
ﮐﻨﺎﺭ ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺖ ﺭﻫﺒﺮﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ ﻣﯽﻓﻬﻤﯽ؟
ﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ ﻣﯽﻓﻬﻤﯽ؟
ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺭﺍ ﻗﻀﺎ ﮐﺮﺩﻡ
ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﺮﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ ﻣﯽﻓﻬﻤﯽ؟
ﺗﻮ ﺑﺎ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﺗﺸﻨﻪﺍﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﻪ لب هایت
ﮔﺬﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺳﺮﺳﺮﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ ﻣﯽﻓﻬﻤﯽ؟
ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮﺩﻥ اﯾﻦ...
بارقیبان سر جنگم تو فقط با من باش
من ندارم سر سوزن به خودم تردیدی
رنگ چشمان خودت چای بیاور بانو
شهر در امن و امان بی خبر از تهدیدی
.
محمدامین آقایی
بنویس بانو
بنویس بانو؛ بنویس از ترانه شدن
از دو دور افتاده؛ که اسیرِ زمانه شدن
بنویس شیرینم؛ تو را به جانِ فرهادَت
که نیشتر شود قلمت بر این زخمِ کُهَن
بنویس باز از آن چکامه هایِ بی وزنت
که معلق است میانِ جانِ من
از دلم تا که میهمانِ...
به زنجیرم بکش با تار گیسو
مرا حبسم بکن در خرمن مو
دو چشمانت بلای جان من شد
غزال وحشیِ زیبای خوش رو
به عشقت مبتلایم کرده ای دوست
نه درمان دارد این دردم نه دارو
مرا تجویز کن یک جرعه بوسه
که من افتادم از عشقت به زانو
اگرچه...
بانو ! ملکه سرزمین خودت باش !
به دور از تمام باید ها و نباید ها و قانونهایی که تو را در یک چهارچوب مضحک اسیر می کند ,
خودت را باور کن و باور داشته باش تو ..... آری تو با همین دستهای ظریف و لاک زده ات ,...
آن دو ابروی هلالت بانو
خون من ریخت حلالت بانو
برده آرامش و آرام از من
روز و شب فکر و خیالت بانو
کرده تفکیک تورا از دگران
کنج لب نقطه ی خالت بانو
لحظه ها می رسد و می گذرد
به تمنای وصالت بانو
وای اگر جز تو به...