گهی بر سر/ گهی بر دل/ گهی بر دیده جا دارد...
جز ناله به بازار تو دیگر چه فروشیم این است متاع جگر خسته دکانها
گفتی چه کسی ؟ درچه خیالی ؟ به کجائی ؟ بیتاب تو ام محو تو ام خانه خرابم
خلوتپرست گوشهٔ حیرانیِ خودیم یعنی نگاهِ دیدهٔ قربانی خودیم