شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
گرچه این شهر هراسان شده از بیماریمن پرستارم و عمریست خطر کرده دلم......
بیماری از نگاه زمستانی ام گریختآن روز پشت گرمی لبهات همنفس!...
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری منقصهی عشق شود قصهی بیماری من ......
از ارثیه خانوادگیفقط بیماریاش به ما رسید!...
تو شبیه هیچکی نیستی عاشقی و بی حواسیریشه کردی تو وجودم تو یه بیماری خاصی...