متن شهر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شهر
دلم راز مگوی تازه دارد؛
به تو، احساسِ بی اندازه دارد؛
به هم ریزد، اگر رویای قلبت،
نخور غم؛ شهر دل صد سازه دارد!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
مدام دلهره ام ،بس که شهر اشوب است
نگاه ها همه اش پر ز زهر مسطور است
وقتی رفتی
شهر خالی شد
مگرتو چند نفر بودی
سبز باید بود
در چمنزارهای زنده ی مزرعه
قرمز در
لابه لای گل های شقایق دشت
آبی ...
در آسمان بی کران هستی
و خاکستری در
لابه لای خاکستر های به آتش کشیده شهر
رعنا ابراهیمی فرد
دلم هوایی می خواهد از جنس پاییز
درختانی که خدا با دستهایش برگهایشان را
رنگ آمیزی می کند.
پاییزی که دو نفرهایش خاطره می شود
روزهای کوتاهش پر است از التهاب شبهای طولانی عاشقانه
دلم پاییز می خواهد
کاش شهر من هم رنگ پاییز داشت...!
دوری و تهران بی تو با من جنگ دارد
در کوچه هایش با هوایت غرق دردم
این روزها حالی نپرس از من که بدجور
این شهر را یک شعر سرخ از غصه کردم
بعد از تو حسرت شد برایم مهربانی
اینجا تمام مردمش قهرند با هم
از ازدحام پوچشان پیداست...
شهر من بی رحم است هر آنچه میبینم را به من میدهد، گاهی در این گیر و دار شلوغی اش زیبایی میبینم و گاهی نکبت و همهمه شهر من بی رحم است اما عادل، هر چه را من به او نسبت میدهم به من پس میدهد، بازتاب خودم را به...
این شهر قدم های مارا از دست باران دور نگه داشته بود
او هم می دانست کسی مانند ما تکرار نمیشود ...
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
کاش هنگام
در گوشم زمزمه نمی کردی «رفتنم تقصیر تو نیست!»
تا هنگام نبودنت
یقه ی تک تک آدم های این شهر را
برای رفتنت نگیرم...!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
«همان گونه خواهم راند
همان گونه خواهم خواند
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است»🌿
اشک خون می بارد ابر
وقتی عُریان میسازد با شرم
نبضِ بحران زده شهر را