هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارد من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم
آینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
آشکارا نهان کنم تا چند ؟ دوست می دارمت به بانگ بلند
نه به چاهی نه به دام هوسی افتاده دلم انگار فقط یاد کسی افتاده
کاش فردا خبر مرگ مرا برسانند به تو هم تو آرام شوی هم دل سرگشته ی من