سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دوست دارم..تورا با آسمان دلنشینت دوست دارم تورا با آن غروب اتشینت دوست دارمتورا با آن هزاران موج زیباتورا با آن نوای دلنشینت دوست دارم...
دوست دارم..تو را با خنده های بی بهانه دوست دارم تو را با آن غزل های شبانه دوست دارم تو را با آن هزاران شعر زیباکه خواندی دربرم و عاشقانه دوست دارم...
یه چیزی بگم بهت بیاد دوسِت دارم زیاد میمیرم اگه نبینمت یا دلت منو نخوادچه هوای عاشقونه ای داره بارون میاد داره بارون میاد …اگه بدونی بخاطرت حالم چجوریه، اینا همه تقصیر دله تقصیر دوریهاومدن تو قشنگترین مزد صبوریه مزد صبوریه …بارون بارون دلمو ببر پیشش قلبم داره میسوزه تو آتیششبارون بارون تو که منو میشناسی یه آدم دیوونه یه آدم احساسی..._برشی از ترانه...
لوریا: من خیلی از رنگ بنفش خوشم میاد.جان: چه خوب، منم رنگ آبی رو خیلی دوست دارم،بنفشو یه کم کمرنگ کنی میرسی به آبی، رنگ های نزدیکی هستن تقریبا...لوریا: آره، رنگ های نزدیکی هستن.جان: البته نیازی به اینهمه فلسفه بافی نیست،دوسِت دارم...!حتی اگه تو از سفید خوشت بیاد،من از مشکی... Dear John...
تو را دوست دارم نه تنها به رسم عشق ، بلکه به رسم قدرشناسیتورا دوست دارم به رسم مهربانیت تو را دوست دارم به حرمت تمام لحظه های خوبی که ساختیتو را دوست دارم به رسم نگاهت که جز عشق در آن ندیدمتو را دوست دارم به رسم دلبریهایت ، به رسم دلدادگیهایم تو را در اوج بی نیازی دوست میدارم نه از روی نیازمتو را بین تمام عاشق نماها دوست میدارم که عشق واقعی را با تو یافتمتو را بین نداشته هایم نه ، تو را میان تمام داشته هایم دوست ترت میدارم تو را ب...
اصلا شبیهت جایی ندیدمکسی غیر تو به من نمیادقلبا تورو دوست دارم..._برشی از ترانه...
من تو را چون نفس تا پای جان دوست دارممن تو را نفس نفس ای مهربان دوست دارم...
دوست دارمولی با ترس و پنهانیکه پنهان کردن یک عشقیعنی اوج ویرانی، یعنی اوج ویرانیدوست دارم،دوست دارم...ولی با ترس و پنهانی ،ولی با ترس و پنهانی...دلم رنج عجیبی می برد از دوریت امادلم رنج عجیبی می برد از دوریت امانجابت می کند مانند بانوهای ایرانینجابت می کند مانند بانوهای ایرانیدوست دارم،دوست دارم...برشی از ترانه...
کاش میشد بهت بگمکه من قرار نیست جایی برم،قراره تا آخرین لحظه زندگیتگرمای تن منو دایره وار دور وجودت حس کنی...حتی اگه ازت دور باشم..کاش میشد بگم من آدم موندنم،آدم کم نیاوردن آدم تورو خواستن...آدم عاشقانه های توو هیچکس نمی تونه جای منو برای تو پر کنه...حتی اگر تموم آدمای دنیا برای دلت جا باز کنن،چون من تورو؛ چشم هاتو و بند بند انگشت هاتو متعلق به خودم میدونم،حتی اگر خودت بی خبر باشی...حتی اگه نفهمی..حتی اگه نخوای بفهم...
وقتی دوریدوست دارمبه وقت هایی که بادبه موهایت می پیچدو درِ گوشیسلامم را می رسانددوست دارمتو را...در ساعتی که ماه را سر به هوا می کنیو به چشم نظرِ آستینم طعنه می زنییا به وقت خواب شب بوهای گیجکه مُسَخَّرِ پنجره ات می شوندآن لحظه و آن ساعت رادوست دارم...رویاسامانی۱۴۰۲/۴/۲۲...
قرارِ قلبِ بی تاب منی توشراب و باده ی ناب منی توتو را من دوست دارم، دوست دارمکه عشق پاک و نایاب منی تو بادصبا...
تورا دوست دارم بیشتر از آبی دریا و آسمان..تورا دوست دارم بیشتر از گلها بیشتر شکوفه ها..تورا بیشتر از عشق دوست دارمتو را بیشتر از خودم و خواسته هام دوست دارم بیشتر از هوس لمس تنتتورا دوست دارم بیشتر از دین و آیینم..تورا دوست دارم بیشتر از شهرم..کشورم ..جهانمتورا دوست دارم همچون اسیری که آزادی را نمی خواهد..تورا بیشتر از آزادی دوست دارم...تورا بیشتر از تمام دوست داشتنی های دنیا دوست دارمدلنوشته ای از امیرپاشا فدائی...
صبری بکن خانم! وقتی که می رقصیمحو شما میشه منظومه ی شمسی ...!اصلا نمی خواستم، اینطوری عاشق شمترسیده بودم باز درگیر هق هق شم ...اما نگاه تو محصول آرامشتو دائما خوبِ بی وقفه بی خواهشعاشق بشیم اصلاً، مثل دوتا ناشی!خاصه برای من هرچی که تو باشیجادوگری داری تو عمق چشماتو ...اجی مجی کردی جادو شدم با تومعلومه دیونه اینکه دوسم داریاینکه دوست دارم تو خواب بیداریفصل گلاب عشق چشم تو کاشونهعطر نگاهت رو کم داره این خونهو...
دوست دارم:مثل شاهین که می گه:“ با لبات فاتحه ی هر غمیو می خونم، من به آرامش وحشی چشات مدیونم.”یا مثل سورنا که می گه: “ من عاشق چشماتم، ماتم، ماتم، ماتم.یا مثل کوروش که می گه:شاید تلخ و بی مزه ولی مست چشاتمیا مثل هیدن که می گه:«زیباتر از منی،از خودم میگذرم...
گل های دشت دامنت را دوست دارم! بوی خوش پیراهنت را دوست دارم! باید بخندی روز و شب در چشم هایمشیرینیِ خندیدنت را دوست دارم!من موج هستم رو به آغوشت همیشهای ساحل زیبا تنت را دوست دارم! این روسری زیباست تنها بر سر تومن رنگ لاک ناخنت را دوست دارم! خوشبخت بودن را برایم زنده کردیخانم من! زن بودنت را دوست دارم! 🟪 شاعر: سیامک عشقعلی...
✍🏻یه سری کلمات با روح آدم، بازی میکنن مثلِ دوسِت دارم...این کلمات خیلی عوارض دارن موقعگفتنش مراقب باشید...
تو را من بی بهانه دوست دارم️همیشه جاودانه دوست دارمنه مثل یک برادر یا که یک دوست️تو را من عاشقانه دوست دارم...
تنها کلمه تکراری ک با هر بار تکرارش لبخند به روی لب میاره دوست دارمِ...
از سر نمیروی چگونه از دل برانمت سلطان دل شدی و من دوست دارمت...
بانوی من آرامشت را دوست دارمزیبایی و آرایشت را دوست دارمدر چشم تو یک لشکری آماده باش استجنگیدن با ارتشت را دوست دارمیک دنده ای و غدی و حاضر جوابیاما زبان سرکشت را دوست دارممی خواهمت، خندیدی و گفتی چرا من؟هم پاسخ و هم پرسشت را دوست دارمگفتی که دیدار من و تو اشتباه استاین اشتباهِ فاحشت را دوست دارموقت غزل خواندن بیا شوری به پا کنلحن صدا در خوانشت را دوست دارمیادش بخیر، روزی به من گفتی عزیزمدر عاشقیِ من کوششت را...
وقت دیڪته، دوستت دارم را به اشتباه مینویسم دوصتط دارم تا معلم بگوید از روی ڪلماتی ڪه در دیڪته اشتباه نوشته اید، ده بار بنویسید...آن وقت است ڪه من به جای ده بار، صدبار به درستی مینویسم دوستت دارم :))) نویسنده : نگار عارف...
دوستت ندارمچنان که گویی زبر جدی یا گل نمکیا پرتاب آتشی از درون گل میخکتو را دوست دارمهمانند بعضی چیزهای سیاهکه باید دوست داشتمحرمانه، بین سایه و روحتو را دوست دارمهمانند گلیکه هرگز شکفته نشد ولیدر خود نور پنهان گلی را دارد.شاعر:پابلو نرودا...
تنها یک چیز را از تو بیشتر دوست دارم اینکه تو را دوست دارم میخواهی بمان میخواهی برو رفتنِ تو دل انگیزتر از آمدن دیگریست...
تو زمونه ای که عمر عشق یک صبح تا شبه من هنوز تو گفتن دوست دارم وا موندم من هنوز تو گفتن دوست دارم وا موندم همه گفتن،همه رفتن، اما من با یه دنیا آرزو جا موندم…...
تو را دوست دارم .دوستت دارم نه به خاطره زیباییت.دوستت دارم نه به خاطره صدایت.دوستت دارم نه به خاطره عشقت.تو را دوست دارم به خاطره قلب خودم :زمانی که به چشمانت نگاه میکنم تمام آرامش دنیا مال من است.و همچنان بی دلیل دوستت دارم....
تو را آنطور میخواهم که بیماری دوایش را...تویی درمان و من بیمارِ بیمارمتورا آنگونه میخواهم که باغی باغبانش راتورا بی وقفه میخواهم.. تورا بی مرز میخواهم..تو را آنگونه میخواهم که در فهم هم نمی گنجد..تو ای معنای زیبایی..تو را بسیار میخواهم 🌱❤رعناعرب پیج اینستاگرام: raana arb...
آسمان را دوست دارم و هر چه را که شبیه آن است. هر رنگی را که مثل آبی ارامش بخش باشد، صدای طنین گریه های اسمان که بیاید، غم ها را بشوید و ببرد. مغرور بودن ماه را دوست دارم. درخشان بودن ستاره را و ناهید را که در کنار ماه لبخند می زند.من حتی آن افسانه قدیمی، عشق خورشید و ماه را هم باور دارم.من آسمان را و هرچه را که مثل آن دست نیافتنی، ساده و بی ادعا و فریبنده باشد را می پرستم.شاید زندگی ایمان اوردن به زیبایی همین چیز هایی است که در اطرافمان فرا...
تابستون بودم و بودی بهارمدلت که شد تنگ بیا سرِ مزارمهر وقت اومدی نکنی یه وقت گریهیادت نره ، هنوزم دوسِت دارم:)...
چون چشم به طنازی میگشائیرازهای دلم برملا میشود،چیزهائی مثل اینکه چقدر تو را دوست دارم......
ملاقات تو رازی آتش افروز و سکر آور استآرزویی در پس هر لحظه و جاذبه ای مداممجموعه ای از لطیف ترین بهانه های زندگیاینگونه است که تو را ساده و بیشماردوست دارم و صدای سخنت را که ...از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر ……سازهای آبی سولمازرضایی...
تنهایی امصدای کهنه ی دری چوبیکه سالهاستباد به بازی اش گرفتهمن تو راچون پروانه ایکه در دشتی آرام گم شده باشددوست دارم......
من تو را "فقط" دوست دارم؛در حدی که یک کلام بگویم:«نبودی نگرانت شدم»عاشقت نیستم که الکی شلوغش کنم،یا سرت داد بزنم:«کجا بودی؟با که بودی؟پس چرا خبری ندادی؟»من تو را "فقط" دوست دارم؛در حدی که اگر دلت گرفته بود و حرف داشتی،بتوانم کنارت بنشینم،و ساعت ها فقط گوش کنم.عاشقت نیستم که مثلا بگویم:«ول کن این حرف ها را..درست می شود..» .من تو را "فقط" دوست دارم؛در حدی که اگر خواستی بروی،فقط بگو...
میگفت:اینکه میگویند من تو را بخاطر خودتدوست_دارماین ها همه اش تعارف استآدمی عاشق نمیشودمگر خودش را در او ببینید.دلتنگ کسی نمیشودمگر تکه ای از خود رادر او جا گذاشته باشد...
🐺 داره بارون میاد!+اره... خب پس چرا نمی ری؟!+کجا ؟!! لباس بپوشی بریم قدم بزنیم دیگه꧇)🌧☔...
تو را دوست دارم بیشتر احساس غربت یک جوان تازه کار شهرستانی...
من یک زنم زن بودنم را دوست دارم !برجستگی های تنم را دوست دارم !من مادرم با پوششی از جنس شبنمگلهای سرخ دامنم را دوست دارم !عطر تنم خوشبوتر از بوی بهشت استبوی خوش پیراهنم را دوست دارم !وقتی که تنها می شود آغوش گرممدر انتظارت ماندنم را دوست دارم !می سوزم و می سازم و مانند شمعیآتش به جان افکندنم را دوست دارم !من عاشقم همچون زلیخا بی نهایتاز عشقِ یوسف گفتنم را دوست دارم !در سینه ام احساس نفرت نیست حتیمن ...
امروز برف می بارید و دل من یاد تورا کردآسمان شب که اکثر اوقات تیره بود ، امشب قرمز شده بودکاملا رنگی که مورد پسند تو بودنور تیر چراغ برق ، بر روی برفهای سفید رنگ سطح زمین می تابیدند و بلورهای برف را واضح می کردندآسمان چون دل من گرفته بود و چشمانم از ریختن اشک دلتنگی چون رنگ آسمان ، قرمز شده بودندچه شب غم انگیزیست که نیستی کنارم تا خیابانهای برفی و سرد شهر را باهم قدم بزنیم🚶🏼باید چند دانه برف دیگر آرام بر زمین بنشیند تا تو از یادم بروی...
من زیستن در شور و شر را دوست دارمدل دادگی ،، با یک نظر را دوست دارمعادت ندارم،،، زندگی را هی بنالماز. کودکی،، هر. دردسر را دوست دارمچون سرو ها، هم با وقار و با شکوهمهم طعنه ی تلخ تبر را دوست دارماز جاذبیت های این دنیا، فقط من!!!آن ماندگار بی پدر را،، دوست دارمآن چشم ها آن چشم ها آن چشم هایاز هر خدایی بی خبر را دوست دارمتا عاشقی،،،،، در معنویت راه دارددلدار حتی خیره سر را،، دوست دارماهل هنر. چشمان او را می شناسن...
دوست دارم چه دوسم داشته باشی چه نداشته باشی...
نصف پاییز هم گذشت،شبیه عمرمان.شبیه خیلی چیزهای دیگر که نصف و نیمه مانده است.مگر آدمچقدر می تواند عمر کند؟مگر پاییزچقدر می تواند کوتاه بیاید؟مگر توچقدر می توانی نباشی؟مگر منمگر منمگر من ...چقدر تو را دوست دارم !؟...
می خواستم بگم "دوست دارم" اما؛دوست داشتن بهانه خوبی نبود برای حرف زدن.لازم بودا،ولی کافی نه....
دوست داشتن ما با عالم و آدم فرق میکرد...من و تو وقتی دلتنگ هم بودیم،نمی توانستیم همدیگر را در آغوش بگیریم...ما نمی توانستیم هر روز قرار های عاشقانه داشته باشیم...عصر ها نمی توانستیم پیاده رو های ولیعصر را قدم بزنیم...ولی همدیگر را دوست داشتیم...با همه ی کارهایی که نمیتوانستیم بکنیم،همدیگر را دوست داشتیم...من تو را از همین جایی که هستم...از همان جایی که هستی دوست دارم،از پشت همان پنجره ای که ختم میشود به آسمان تو......
من هنوز هموقتی که پاییز می شودتو را یواشکی دوست دارمانگور بی دانه و خرمالوهای رسیده را بر شاخه های تکیده پاییزهنوز هم بخاطر تو دوست دارمجاده هراز و دست تکان دادنزنان کولی گردو فروش رابخاطر خنده هایت دوست دارمبوی شمال و عطر شالیزار راجزر و مد دریای خزرو جنگل نور مازندران راهنوز هم بخاطر تو دوست دارمدروغ چرا من هنوز هموقتی که پاییز می شودتورایواشکی دوست دارمنسرین بهجتی...
از تمام دنیایک - تو را دوست دارم.دو-دومی ندارد باز تو را دوست دارم....
گفت: از وقتایی که به من خیره میشی میترسمپرسیدم:چرا؟گفت: آخه جدی میشی،ترس برم میداره،حس میکنم هنوز نمیشناسمت،احساس میکنم غیر قابل پیش بینی میشی؛اصلا وقتی جدی بهم نگاه میکنی فکرت کجاست؟گفتم: وقتی بهت جدی خیره میشم،میرم چهل سال بعد،وقتی گوشه چشم هات چندتا چروک داره،دور لب هات پر از خط شده و حتی ممکنه صورتت چندتا لک داشته باشه؛پرسید:اونوقت هم دوستم داری؟گفتم: دوست داشتنت که به پوستت و فرم لب هات نیست،تو رو واسه چشمات دوست دارم،واسه نگاهی که...
و من تو رابه نهایت ممکن دوست داشتن ،به بی نهایتی عشقدوست دارم...
ندیده، به یاد می آورم تو را،با بانگ تو، با بانگ دلنشین کلام تو،هر بار تو را می شنوم و به یاد می آورم که چقدر دوست دارم تو راکه چقدر دوست دارم صدای تو راکه چقدر جاودانه ای در مندر بطن زندگی و حالِ خوب و خاطره های من...ندیده دوست دارمت،ندیده به خاطر می سپارمت...تو زنده ای تا ابد در منتو نفس می کشی، همان جا که صدای بی بدیل تو نفس می کشدندیده به یاد می آورم تو راای جاودانهْ صدای بی تکرار.......
سیگار های بهمنش را دوست دارمبوی بد پیراهنش را دوست دارمگفتند دیوانه! شنیدی زن گرفته؟دیوانه ام ، حتی زنش را دوست دارم......
شعر را کوتاه دوست دارمموهای تو رابلند!...
هر باردقیق تر ؛به دیوانه اَت نگاه کناَخم هایتمرا می کُشد ؛اَصلاهر گِرهدر مواجه با تو را دوست دارم...در هر گِره عاشق ترمکورتر...