دست بردم به شاخهای ارزان ریشه اما به استخوانم بود
تیغ برگش برید دستم را عشق زخمیترین زبانم بود
هرچه کردم عبور ممکن نیست از گذرگاه چشمهایی که
با نگاهی شبیه تردیدند مثل آیینههای تکه تکه
سایهای مانده از تو در راه است
پشت هر پنجره تماشاگر
مثل شعری که...